آبی مثل ۸ قرمز رفت ،رفتنی شاید از سر ناخوشی و کینه .رفتنی که حرف پشتش زیاد دارد.۹ سال زمان کمی نبود اما مجتبی هم رفت .جباری در برزیل عضوی از خانواده آبی نخواهد بود.
باور کردنی نبود .تلخ بود برای آبیها و شیرین مثل عسل برای آنها که می خواندند :«ما سپاهانیم و حالا حالا قهرمانیم».این حالا حالاها توی گوش آبیها ونگ می زد و در فضای بسته ذهن شان به این سو و آن سو می خورد و «اکو» می شد.
محال بود اتفاق بیافتد.حتی آن تصویر فتوشاپی مجتبی با لباس زرد که صبح امروز روی کیوسک روزنامه فروشی دیده بود هم نگرانش نمی کرد.با خودش می گفت:«عمرا مجتبی استقلالو ول کنه بره سپاهان».درد و دل های فوتبالی با دوست استقلالی اش هم او را امیدوار می کرد:«مجتبی هیچ جا نمیره فقط نمیخواد بدنسازی کنه!»
با این خیال و امید به ادامه راه قهرمانی در آسیا و نشاندن ستاره سوم روی سینه محبوب هایش فکر می کرد.می خواست روزی دنبال پیراهن اورجینال استقلال با شماره ۸ داغ شده بر پشتش برود که ستاره سوم بالای لوگوی باشگاه خودنمایی می کرد.
او به تکرار قهرمانی لیگ با مجتبی فکر می کرد و در این سودا بود که با آوردن آندو ،حفظ سید،نکو و خسرو و نگه داشتن پژمان منتظری برای شش ماه هم که شده تیم با قدرت امیرخانی اش پیش میرود و رقیب ندارد.
با این امیدواری ته دلش از حاج فتل راضی بود و به او احسنت می گفت که بدون جار و جنجال و با وجود تایم کم مچ رویانیان را خوابانده و جلوی رحیمی کم نیاورده بود اما ...
...به محل کارش که رسید مثل هر روز کامپیوتر روی میزش را روشن کرد تا سری در سایت های فوتبالی و خبرگزاریها بچرخاند ؛همان اول کار و با ب بسم الله شوکه شد .مجتبای محبوبش از استقلال رفته بود .شماره هشت رفته بود ،به سپاهان ؟چرا ؟برای چی؟
اول شوک بود و شگفتی اما خیلی زود سوالها پشت هم ردیف می شد:چرا حاجی و امیرخان گذاشتند این اتفاق بیافتد؟چرا هیشکی جلوشو نگرفت؟چرا سپاهان؟حالا بدون مجتبی چی کار کنیم؟حلا کی به آرش پاس گل خالی میده؟ تو آسیا چی کار کنیم؟ اگه آندو نیومد و خسرو و جواد نبستند چی میشه؟ ای خدااااااااا!
و این شروع دل نگرانی هایی بود برای طیف گسترده ای از استقلالی های عاشق شماره هشت .برای آنها شنبه روز بدی بود و شاید آنها امروز واضح تر از روز های قبل صد ای دل شیفتگان شماره هشت رقیب را می شنیدند.
هنوز یک ماه نگذشته بود از آنچه بر دوستداران جادوگر از تیم محبوب شان می گذشت اما داغ رفتن شماره ۸ آبی در امتداد سوزش دل هواداران ۸ قرمز، سیلی شد تا آرزوهای فوتبالی سرخابی های ۸ پرست را با خود ببرد.به تبریز ،به اصفهان ،جایی که حتما جدی ترین مدعیان قهرمانی از آنجا می آیند!
۸ آبی مثل ۸ قرمز رفت ،رفتنی شاید از سر ناخوشی و کینه .رفتنی که حرف پشتش زیاد دارد.۹ سال زمان کمی نبود اما مجتبی هم رفت .جباری در برزیل عضوی از خانواده آبی نخواهد بود و مغز متفکر تیم ملی از آن سپاهانی هاست.حالا آبیها نه زیدان دارند نه یکی که به خاص بودنش بنازند. و البته همه به این فکر می کنند که دنیای آبی بعد از زیدان ایرانیزه شده آنها چگونه خواهد بود؟
حتما دنیای متفاوت و جدیدی است اما دردلپذیر شدنش شک دارند چون همه می دانند مجتبی چیز دیگری بود.